شعر در مورد حکیم
شعر در مورد حکیم ,شعر در مورد لقمان حکیم,شعری در مورد لقمان حکیم,شعر حکیمانه در مورد زندگی,شعر درباره لقمان حکیم,شعری درباره لقمان حکیم,شعر حکیمانه,شعر حکیمانه کوتاه,شعر حکیمانه به زبان عربی,شعر حکیمانه به عربی,شعر حکیمانه عاشقانه,شعر حکیمانه و زیبا,شعر حکیمانه عربی,حکیمانه شعر فارسی,شعری حکیمانه,شعر حکیمانه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حکیم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دست های تو
شادخواری سه شاعر حکیم است
که جام تلخ
در کام شیرین می ریزند
تا داستان دلدادگی مرا ببافند.
شعر در مورد حکیم
عقل خواندش حکیم بازش گفت
حکمت صرف خوانمش نه حکیم
دهر گفتش کریم بازش گفت
کرم محض گویمش نه کریم
شعر در مورد لقمان حکیم
حکیم بین که برآورد سر به شیدایی
حکیم را که دل از دست رفت شیداییست
ولیک عذر توان گفت پای سعدی را
در این لجم چو فروشد نه اولین پاییست
شعری در مورد لقمان حکیم
طبیب توست حکیم و تو با حکیم طبیب
همیشه خنجرت آهیخته و کمان به زهی
توی سزای نکوهش،نکوهشم چه کنی؟
ندید هرگز کاری کسی بدین سیهی
شعر حکیمانه در مورد زندگی
دل شناسد که چیست حالت عشق
نیست عقل حکیم دلالش
هر که بر حال عاشقان خندد
گریه واجب است بر حالش
شعر درباره لقمان حکیم
از برای صلاح مجنون را
بازخوان ای حکیم افسون را
از برای علاج بی خبری
درج کن در نبیذ افیون را
شعری درباره لقمان حکیم
به عهد فتنه و آشوب زلفت
کسی کو خوش زید رند حکیم است
کتاب صبر خوانده بنده خسرو
که هر شب مجلس غم را ندیم است
شعر حکیمانه
ز آشنایی خطرم باشد و می گفت حکیم
دانم آن زود کش و دیر پشیمان اینست
گر غمی گیردت از کشتن من، عیب مگیر
چه کنم خاصیت خون مسلمان اینست
شعر حکیمانه کوتاه
مرا بپرسی کاخر مرا ز تو غم نیست
اگر نیایی هست و اگر بیایی نیست
به بنده خسرو بوسی بده مکن حکمت
که بنده نیز حکیم است، اگر سنایی نیست